خیلی بده ....
نوشته شده توسط : yasamin

 

 

دلم میخواد شاد باشم...  مثل گذشته ها ... مثل موقعی که هنوز نمیشناختمش...

اما نمیشه وقتی که میدونم ناراحته... میبینم که داره زجر میکشه اما هیچ کاری نیست که براش انجام بدم... نمیدونم چکار میخوام بکنم... چکار باید بکنم...

 به خودم قول دادم که فراموشش کنم... اما نمیتووووووووووونم...

 

دیشب بالاخره گریه کردم...

 

چقدر خوبه که روی یه بالش خیس بخوابی و خوابشو ببینی...

 





:: بازدید از این مطلب : 576
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : 28 آبان 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
آرش در تاریخ : 1389/10/6/1 - - گفته است :
سلام احساسات قشنگي دارين اما اينو بدون آدم به اون چيزي كه دلش ميخواد نميرسه اينو تجربه گريه هام بهم ياد داد.اگه وقت كردي به وبلاگ من سر بزن درسته فقط مطالب علمي ميزارم روش اما خوشحال ميشم بياي.موفق باشي زندگي رو سخت نگير.پاسخ:مرسی از نظرت و این که بلاگمو خوندی... در مورد این که زندگیو سخت نگیرم خوب راستش خودمم نمی خوام ولی دیگه نمیتونم چون خسته شدم... به هر حال مرسی.

/weblog/file/img/m.jpg
mohammad در تاریخ : 1389/10/6/1 - - گفته است :
سلام.وبلاگت خیلی خوبه.به منم سر بزن
پاسخ:مرسی از این که نظر دادی. D:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: